آینده معماری ایران از نگاه رئیس موسسه ایکوموس
خبرگزاری مهر، گروه استانها – کورش دیباج: معماری بهعنوان یکی از ارکان اصلی هویت فرهنگی هر ملت، ارتباط عمیقی با تاریخ، فرهنگ و سبک زندگی جوامع دارد. این هنر نه تنها به نمای ظاهری شهرها و ساختمانها تعلق دارد، بلکه بر اساس نیازهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن زمان شکل میگیرد. در ایران، با توجه به غنای تاریخی و فرهنگی موجود، معماری همواره نقش محوری در بازتاب هویت ملی ایفا کرده است. اما در دنیای معاصر، در کنار حفظ و مرمت میراث گذشته، باید به چالشها و فرصتهای نوین در عرصه معماری و طراحی شهری توجه ویژه داشت.
در این میان، چهرههایی چون مهدی حجت، که بهعنوان معمار و رئیس مؤسسۀ فرهنگی ایکوموس ایران شناخته میشوند، با دیدگاهها و تجربیات خود نقش مهمی در جهتدهی به سیاستهای معماری و میراث فرهنگی کشور دارند. او با نگاهی دقیق به چالشهای پیشرو و همچنین فرصتهای موجود، در پی تبیین راهکارهایی است که نهتنها به حفظ هویت معماری ایرانی کمک کند، بلکه بهطور همزمان بر توسعه و نوآوری در این حوزه نیز تمرکز دارد. در این گفتوگو، به بررسی نگرشهای وی در خصوص چالشها و فرصتهای پیشروی معماری ایران و چشمانداز آینده آن خواهیم پرداخت.

معماری در ایران را چگونه تعریف میکنید؟ آیا این تعریف در مسیر درستی قرار دارد یا دچار تحریف شده است؟
نکتهای که باید در نظر داشته باشیم این است که تغییر محتوای معماری، مختص ایران نیست، بلکه این مسئله در طول تاریخ در نقاط مختلف جهان رخ داده است. اگر به تعریف اولیه معماری نگاه کنیم، خواهیم دید که معماری در گذشته در خدمت سامان دادن به زندگی انسان بود. اما پس از انقلاب صنعتی، به دلیل پیشرفتهای صنعتی در ساخت ساختمان، معماری به دو شاخه تقسیم شد: یکی صنعتی و دیگری حکمتآمیز و انسانی.
پس شما معتقدید که معماری پس از انقلاب صنعتی دچار یک دوگانگی شد. این جدایی چگونه بر معماری تأثیر گذاشت؟
بله، این دوگانگی تأثیرات مهمی داشت. در اروپا، معماری به دو حوزه تقسیم شد: گروهی که بر صنعت و تکنولوژی تمرکز داشتند و گروهی که بیشتر به جنبههای هنری توجه میکردند. این روند باعث شد که بسیاری از ساختمانها صرفاً بر اساس معیارهای اقتصادی و صنعتی ساخته شوند، بدون توجه به کیفیت زندگی انسانها. در مقابل، معماران هنرمند بیشتر به ارزشهای زیباییشناسانه پرداختند، اما این دو مسیر از یکدیگر جدا ماندند.
این جریان در ایران چگونه رخ داد؟ آیا این تغییرات در معماری ایران تأثیرگذار بودهاند؟
این تغییرات در ایران نیز بهویژه از دوره پهلوی اول به بعد شدت یافت. تقلید از غرب در آن دوره رواج پیدا کرد و باعث شد که معماری بیشتر بهعنوان یک هنر تجملی در نظر گرفته شود، نه یک ابزار برای بهبود کیفیت زندگی. در این میان، تمرکز بر نمای ساختمانها بهجای توجه به فضای زندگی، به یک مشکل جدی تبدیل شد. اکنون شاهد این هستیم که بسیاری از ساختمانها تنها از لحاظ ظاهری زیبا هستند، اما از لحاظ انسانی، فرهنگی و کاربردی دچار ضعفهای اساسیاند.
شما به مسئله «نمای ساختمانها» اشاره کردید. آیا معتقدید که معماری امروز ما بیشتر به سمت «ظاهرگرایی» حرکت کرده است؟
همینطور است. در بسیاری از موارد، معماری امروز ما به سمت تجملات سطحی و فرمهای بصری رفته است. این مسئله بهگونهای است که نما به اصلیترین دغدغه تبدیل شده است. مانند این است که ما صرفاً به لباس افراد توجه کنیم، بدون اینکه بدانیم شخصیت یا درون آنها چگونه است. درحالیکه معماری باید فراتر از این باشد. معماری تأثیر عمیقی بر روح و روان انسان دارد و ما به همان اندازه که فرزند خانواده خود هستیم، فرزند خانهای که در آن زندگی میکنیم نیز هستیم.
شما اشاره کردید که معماری بخشی از هویت انسان است. آیا میتوان گفت که معماری معاصر ایران نتوانسته به درستی این هویت را منعکس کند؟
دقیقاً همینطور است. اگر به گذشته نگاه کنیم، میبینیم که در معماری سنتی ایران، احترام به فضاهای انسانی و فرهنگی بهطور جدی رعایت میشد. اما در دوره معاصر، این مفاهیم تا حد زیادی نادیده گرفته شدهاند. برای مثال، مقبرههایی که در گذشته ساخته میشدند، هم از نظر معنوی و هم از نظر کاربردی، احترام و هویت فرهنگی را منعکس میکردند. اما در دوره معاصر، حتی بناهای یادبودی که برای بزرگان فرهنگ و ادب ما ساخته شدهاند، فاقد این حس احترام و روح معماری هستند.
آیا این بدان معناست که معماری معاصر ایران دوران درخشانی نداشته است؟
بله، من معتقدم که معماری معاصر ایران، برخلاف تصور برخی، دوران درخشانی نداشته است. برخی ممکن است بگویند که در دوره پهلوی، چند ساختمان برجسته ساخته شد، اما این به معنای شکوفایی معماری در آن دوران نیست. ما در این دوره، معماریای نداشتیم که بهطور کلی با هویت و فرهنگ ما سازگار باشد. معماریای که صرفاً بر اساس امکانات مالی یا تقلید از غرب باشد، نمیتواند یک دوران درخشان را رقم بزند.
شما به واژه «صناعت در معماری» اشاره کردید. آیا معتقدید که معماری معاصر از صناعت معماری فاصله گرفته است؟
اگر صناعت را در مفهوم فرهنگی آن در نظر بگیریم، بله، ما از صناعت معماری فاصله گرفتهایم. در گذشته، صناعت به معنای تجلی یک امر انسانی در کالبد مناسب خود بود. این مفهوم در خوشنویسی، موسیقی، شعر و بسیاری از هنرهای دیگر نیز وجود دارد. به عبارت دیگر، صناعت یعنی اینکه چگونه میتوان یک ایده ارزشمند را در قالبی شایسته بیان کرد. اما امروز، معماری بیشتر به فرم و شکل توجه میکند و از محتوای انسانی خود فاصله گرفته است.
چرا با وجود تأکید شما بر اهمیت نیازهای انسانی در معماری، این رویکرد نتوانسته در مقابل رویکرد صنعتی و تجاری قد علم کند؟
این مسئله تنها به معماری محدود نمیشود. در سراسر جهان، ما شاهد روندی هستیم که در آن آسایش انسان به قیمت از دست دادن آرامش او به دست میآید. در شهرهای مدرن، بسیاری از فضاها بهگونهای طراحی شدهاند که انسان ارتباط خود را با طبیعت، فرهنگ و حتی سایر انسانها از دست داده است. آپارتمانهای بلندمرتبه، پارکینگهای بسته و فضاهایی که ارتباط انسانی را کاهش میدهند، همگی نشانههایی از این روند هستند.
آیا قوانین شهرسازی و مقررات ساختوساز در ایران، معماران را در مسیر درستی هدایت میکنند؟
نهتنها هدایت نمیکنند، بلکه در بسیاری از موارد، مانعی برای معماری صحیح هستند. برای مثال، قوانینی مانند محدودیت ۶۰ درصدی در ساختوساز، بسیاری از اصول معماری سنتی ما را نادیده میگیرد. متأسفانه تاکنون دانشکدههای معماری نیز نقش مؤثری در اصلاح این قوانین نداشتهاند.
با این وضعیت، مسئولیت دفاتر معماری چیست؟ آیا آنها میتوانند در برابر کارفرمایانی که تنها به منافع اقتصادی خود فکر میکنند، مقاومت کنند؟
این یک بحث پیچیده است. از یک سو، معماران باید توانایی هنری و فکری لازم را داشته باشند تا بتوانند کارفرما را متقاعد کنند که یک پروژه باید به شکل درستی اجرا شود. اما از سوی دیگر، اگر معماران صرفاً به خواستههای اقتصادی و تجاری تن دهند، درواقع به هویت معماری خیانت کردهاند. در تاریخ، هنرمندانی مانند فردوسی، حافظ و سعدی توانستند اثری ماندگار خلق کنند که نهتنها در زمان خود، بلکه در نسلهای بعدی نیز مورد احترام بوده است. معماری نیز باید همین رویکرد را داشته باشد.
پس بهنوعی، معماران باید نقش راهنما را ایفا کنند؟
بله، معماران نباید بهعنوان یک تکنسین عمل کنند. آنها باید معلم و راهنمای جامعه باشند. اگر معماران تصمیم بگیرند که به هر قیمتی کار نکنند، اگر بتوانند کارفرما را قانع کنند که معماری فقط یک کالای تجاری نیست، آنگاه میتوان امیدوار بود که مسیر معماری تغییر کند. در غیر این صورت، معماری ما همچنان در مسیر اشتباهی که امروز در آن قرار دارد، پیش خواهد رفت.
در پایان، آیا راهی برای تغییر این روند وجود دارد؟
تغییر این روند نیازمند آگاهی، آموزش و تلاش جمعی است. دانشگاهها، معماران، قانونگذاران و حتی مردم عادی باید درک کنند که معماری، فراتر از یک محصول صنعتی یا تجاری است. اگر این آگاهی افزایش یابد، امید است که بتوانیم معماریای متناسب با هویت فرهنگی و نیازهای واقعی جامعه خود داشته باشیم.