تنتن در کوچه لولاگر
همشهری آنلاین- سحر جعفریانعصر: این مورد عجیب و بعید حتی به خیالِ خودِ ژُرژ پروسپهرِمی که با اسم مستعار «هِرژه» تنتن و دوستانش را تصویرسازی کردهبوده هم نمیرسید…نهایتِ خیالپردازی هرژه همان بکار بُردن نام «تهران» در داستان پرواز شماره ۷۱۴(بیست و دومین کُمیکاستریپ از مجموع کمیکهای ۲۴گانه ماجراهای تنتن و میلو) بود که در سطری از آن چنین تصویرسازی کرد: «پای کاریداس (خلبانِ جتِ شخصی یک میلیونر) در تهران شکسته…».حالا اما موزه اسباببازی تهران که چند سالیست انتهای کوچه لولاگر پذیرای اسباببازیدوستان است با برگزاری «رویداد ۹۶سالگی تنتن در تهران» این خیالِ دور را خیلی نزدیک آورده است.
خدا رحمتت کنه هِرژهجون
ردِ رویداد تنتن از همان ابتدای کوچه پیداست؛ میلو، سگِ برفی خبرنگارِ جوان که به سلیقه ژُرژ پروسپهرِمی از نژادِ فاکسترِیر با موهای فِرفِری تصویرسازی شده، بالای تابلوی سر در کوچه لولاگر، جا خوش کردهاست. چنان جانمایی شده که اغلب بازدیدکنندگان پیش از ورود به این کوچه دَردارِ قدیمی، حسابی دچار غلیانِ احساس میشوند: «میلو رو ببین…»، «وای، ماجراجویی از همینجا شروع شد…»، «یادش بخیر…۱۲ سالم بود که خاله مهین کتابِ تنتن در شوروی رو برام خرید»، «ای بابا…تنتن هم نشدم این همه آدم برام صف بکشن» و «خدا رحمتت کنه هِرژهجون؛ نیستی طرفداراتو تَهِ کوچه لولاگر ببینی…».
تنتن؛ محبوبِ دهه پنجاه تا هفتاد و بیشتر شاید
انتهای صفِ بلندِ بازدیدکنندگانِ رویداد متفاوت موزه اسباببازی تهران با اندکی فاصله به ابتدای کوچه رسیده؛ صفی پُر جنب و جوش از کودکان ۱۰، ۱۱ ساله تا پیران ۶۰، ۷۰ ساله. البته شمارِ سالهای عمرِ بسیاریشان که دست برقضا، شور و شوقی عیان دارند و با دیدن هر شمایل داستانهای تنتن بر دیوارهای کهنه لولاگر، زبان خاطرهگوییشان، چرب و نرم میشود حدود ۳۵ تا ۴۵ است. اینان همان کودکان و نوجوانانِ نسلهای گذشته، کمتر دهه پنجاه و بیشتر دهههای شصت و هفتادند که تنتن کنجکاو و شجاع شخصیت محبوبشان بودهاست. مانند آقاحشمت ۶۱ ساله که به تازگی بازنشسته شده و حالا هم علیرغم دردِ مزمنِ زانوهایش به یاد تنتنِ دوستداشتنی در صف ایستادهاست.
کاپیتانهادوک، پروفسور تورنسل و برادران کارگاه
فقط، تخته شاسیها و استندهای تنتن نیست که در سایزهای گوناگون، گوشه و کنارِ دیوارهای کوچه وصل و نصب شدهاند. کاپیتانهادوکِ کماعصاب، پروفسور تورنسلِ نابغه اما سربههوا، برادران دوپونت و دوپونطِ دردسرآفرین نیز روی داربستِ خانهای در حالِ تعمیر، ویترین کتابفروشی و پیتزافروشی، تابلوهای چند کافه پُر برو و بیا و آویزان از تراسِ بوتیکی گران، دیدهمیشوند که به نوبت، سوژه عکسهای یادگاری و سلفی در صف ماندگانِ رویداد تنتن قرارمیگیرند.
شهرت تنتن، صفِ شلوغ و موسیقی جان ویلیامز
روزهای نخست برگزاری رویداد که هنوز تبلیغاتِ آن در شبکههای مجازی دستبهدست نشده بود، صفِ بازدیدکنندگان، کوتاه و خلوت بود. از اینرو، مسئولان موزه اسباببازی تهران فرصت بیشتری برای اجرای طرح «بازیکوچه» با موضوع داستانهای تنتن مییافتند. حالا اما از سَر محبوبیت تنتن و تبلیغات مجازیست که صفِ بازدیدکنندگان، بلند و شلوغ شده و مسئولان موزه نیز فرصتی جز پخش موسیقیِ گوشآشنای فیلم «ماجراهای تنتن؛ راز اسب شاخدار» که جان ویلیامز، نوازنده معروف آن را نواخته، نمییابند.
غلیان احساسِ کودکِ درون بزرگترها
مقابل در ورودی موزه که شمایل تنتن و دوستانش آنجا به تراکم چسبانده شده، مسئولی ایستادهاست. او هر نیمساعت، ۵ تا ۹ نفر را داخل موزه برای تماشای ادامه رویداد تنتن راهنمایی میکند. آنها که قدم به راهروی تنگ موزه میگذارند با دیدن تصاویر بزرگتر دوباره دچار غلیان احساس میشوند و با هیاهویی به شور و شوق برخاسته و در حالی که به کُندی از پلههای موزاییکی بالا میروند، منتظرِ شگفتانههای شگفتانگیز دیگر هستند.
بلژیک کجا و کوچه لولاگر کجا؟
متصدی فروش بلیت، پشت پیشخوانی کوچک گویی در محاصره استندهای متعدد کُمیکهای تنتن است. بازدیدکنندگان در گروههای دو تا چهار نفره همراهِ خانمِ کارشناس راهنمای موزه و رویداد میشوند: «تنتن توی بلژیک و پُر کردن ۲ صفحه از ضمیمه هفتگی ویژه نوجوانان در روزنامهای نچندان پُرتیراژ، کمیک شد…یه مجموعه مصور ۲۴ تایی که اولینش تنتن در شوروی بود اونم ۹۶ سال پیش…». بازدیدکنندگان همزمان با گوش سپردن به ویکیپدیاگوییهای خانم کارشناسراهنما، لابهلای عکس ها و استندهای تنتن و فراوان اسبابهای تاریخیِ موزه، شگفتانه شگفتانگیزِ رویداد تنتن را میجویند.
شگفتی کلاه کاپیتانهادوک میان بازیچههای بومی
میانِ فراوان بازیچههای بومی موزه از عروسکهای تَکم و دهتوک تا هفتسنگ و چوب و چرخ، جز کلاهِ قدیمی کاپیتانهادوک و چند جلد از نخستین کتابهای تنتن که در ایران منتشر شده (انتشار از سال ۱۳۵۰ با ترجمه خسرو سمیعی) شگفتانه دندانگیر دیگری دیده نمیشود. البته از کلاه قدیمی کاپیتانهادوک، جیانمارکو ریتزو، سفیر بلژیک که پیشتر به بازدید این رویداد آمدهبود نیز شگفتزده شدهاست. این روزها بسیاری هم در فضای مجازی صدای اعتراض شان را بلند کرده اند که چرا بر خلاف وعده داده شده در آگهی های موزه اسباب بازی، خبری از بازی و جستجو با کاراکتر محبوب و خبرنگار در آستانه صد سالگی نیست و همه چیز به یادبود و تماشای وسایل و کتاب و عکس تن تن خلاصه شده است.
بیشتر بخوانید: مترجم داستان های به یاد ماندنی «تنتن» در بیخبری درگذشت