گزارش

سردار در کرخه


همشهری آنلاین – فاطمه عسگری نیا:درست است سیل و سیلاب های خروشان در فروردین ماه سال ۹۸ بالغ بر ۱۳۳ روستای استان خوزستان را زیر اب برد اما در میان همه روستاهایی که طعمه این سیلاب وحشتناک شدند مردم روستای مزرعه سه شبلی از این سیل و ویرانی بهترین خاطره ها را دارند مردمی که دارو ندارشان را سیل برد اما بهانه ای شد برای میزبانی شان از یک مهمان و آن کسی نبود جز سردار حاج قاسم سلیمانی. میلاد منصوری که هم از اهالی رسانه استان خوزستان است هم در زمان سیل مسئول ساماندهی فعالیت خیریه ها و کمک های مردمی به سیل زدگان بود از جمله کسانی بود که در روز سفر حاج قاسم به روستای مزرعه سه شبلی در این روستا حضور داشت و لحظات شیرین این حضور را با فیلمبرداری و عکاسی به ثبت رسانده و هم حالا خاطرات خود را از این روز ماندگار به بهانه سالگرد شهادت سردار دلها برای روزنامه همشهری ارسال کرده است.

چرا کسی اینجا نمی آید؟

سیلاب وحشیانه به جان روستاهای اطراف رودخانه دز افتاده بود از مزرعه سه گل و روستای زبید و دبات گرفته تا روستاهای غائب، محارب، یدی، خلیفه حیدر، مزرعه دو و کاظم مدیرروستاهایی که تا قبل از سیل هم جزء محرومترین منطاق استان خوزستان بود و حالا که سیل امده بود اندک زندگی مختصر مردم محروم را هم با خود برده بود. بخش زیادی از کمک های نیروهای مردمی و بچه های بسیج و سپاه و خیرین معطوف کمک رسانی به این مناطق بود اما در این شرایط سخت و طاقت فرسا حتی یکی از مسئولان بلندپایه کشور برای دلداری و دلجویی مردم راهی منطقه نشد بچه ها از صبح تا شب مشغول کمک رسانی بود یکی از همین روزها حاج باقر کعبی از همرزمان حاج قاسم که از بچه های شوش بود طی تماسی از من خواستند که در بازدیدا ز مناطق روستایی سیل زده همراهی شان کنم و کمک هایی که اماده کرده بودند را با هم توزیع کنیم انقدرکلافه از وضعیتی که مردم در آن گرفتار بودند بودم که ناخودآگاه زبان به گلاسه گشودم و گفتم چرا اکثر مسئولان بخصوص نیروهای نظامی بیشتر سمت دیگر شهرستان ها رفتند و خدمات میدهند اما اینجا فقط سپاه ومسئولان اجرایی دولتی محلی خدمات رسانی میکنند در صورتی که وضعیت سیل در منطقه ما از دیگر مناطق استان خیلی خطرناکتر و شدیدتر بود. اولین سیل بندی که شکست در روستای بیت غائب بود در حالی که دیگر مناطق هیچ خبری از سیل نبود تا چندین روز بعد از سیل گرفتگی شهرستان کرخه سیل به آنجا هم رسید، چرا همیشه باید منطقه ما از حضور مسئولان عالی رتبه نظام محروم باشد. دوباره با توپی پرتر به ایشان گفتم شما که همرزم حاج قاسم هستید حداقل شما از ایشان دعوت کنید تشریف بیاورد و محرومیت اینجا را ببیند که ایشان قول دادند که قرار است بیاید ولی مشخص نیست چه روزی، خیالمان راحت شد که حاجی حتما اگر گفتند می آیند پس حضور پیدا کرده و با مردم دیدار میکنند.

سردار در کرخه

سلام؛ سریع خودت را برسان مزرعه سه

چند روز گذشت من به اتفاق چند نفر از دوستان که از یزد و شوش برای کمک رسانی در یکی از روستاها حضور داشتیم وکمک های خیرین یزدی را بین مردم پخش میکردیم خالد منصوری مسئول سابق روابط عمومی فرمانداری شوش تماس گرفت و گفت: «سلام کجایی خودتان را برسان مزرعه سه. گفتم که خیره چی شده، گفت حاج قاسم تو مسیره و قراراست بیاید مزرعه سه به ایشان گفتم من روستای جفتی مزرعه سه هستم.»یک کیلومتر با این روستا فاصله داشتم با دیگر دوستان سریعا خودمان را رساندیم.

وقتی رسیدیم سردار کمالی، فرمانده سپاه شوش و سردار نجف وند هم بودند. مردم درد سیل را فراموش کرده بودند و به عشق حاج قاسم در میانه روستا جمع شده بودند. موقعیت جغرافیایی را به خلبان بالگرد اعلام کردیم و آتش به پا کردیم تا محل دقیق را به خلبان نشان دهیم من خودم شخصا آنقدر خوشحال بودم که نمیدانستم چکار کنم. دست پاچه شروع کردم به فیلم و عکس گرفتن و با ذوقی وصف نشدنی رفتیم به استقبال ایشان، صحنه های عجیبی بود مردم با یزله و شعرهای حماسی از ایشان استقبال کردند.

یقینا این سیل خیر است

حاج قاسم وقتی رسید همان لبخند گرم و مهربان همیشگی را به لب داشت اول که از راه رسید به سراغ بانوانی رفت که به استقبال رفته بودند بعد هم بچه ها را در آغوش گرفتند و مردم دورتا دورش حلقه زدند از پیران و سالخوردگان روستا گرفته تابچه های قد و نیم قد. هوا به شدت گرم بود اهالی روستا به رم مهمانوازی از سردار خواستند با حضور در مسجد امکان پذیرایی بهتری را برای انها فراهم کند اما حاج قاسم قبول نکرد و گفت همین میانه روستا خوب است بعد از این که کلی درد و دل مردم روستا را شنید و پا به پایشان غصه آنها را خورد بالای کاپوت یک نیسان ابی رفت و خطاب به مردم روستا گفت: «عربهای خوزستان دژ مستحکم ایران هستند.» این جمله سردار غروری را در دل سیل زدگان زنده کرد مردمی که گرچه پای صحبت های شیر مرد ایران نشسته بودند اما هنوز حضورش را در دل روستای ویران خود باور نداشتند. اما سردار دلها خیالشان را اسوده کرد و گفت یقینا این سیل خیر است و ما تمام خسارتها را جبران می کنیم و هر کاری از دستمان بربیاد انجام می دهیم تا جبران زندگی رفته شما شود.

سردار در کرخه

سرلشکری که چاکر سربازش شد

حاج قاسم همین طور که در ذل گرما و زیر نور گرم خورشید برای مردم حرف می زد اشاره ای کرد به حضور سربازان از شهرهای دور و نزدیک برای کمک به سیل زده ها. بعد از سخنرانی حاجی دست سربازک جوانی را گرفتم و نزدش رفتم و گفتم حاج اقا این سرباز هم از زابل برای کمک به ما امده است خیلی جالب بود که سردار این سرباز را در آغوش گرفت و گفت من مخلصتم من چاکرتم. سرباز از ذوق قرار ایستادن روی پاهایش را نداشت باورش نمی شد یک شخصیت با درجه سرلشکری به او که سربازی بیش نبود اینگون محبت و مهربانی کند. البته این تنها خاطره از بزرگی و منش سردار نبود در انتهای سفر سردار وقتی از فرمانده سپاه شوش دعوت کردم برای گرفتن عکس یادگاری نزدمان بیاید و او با مناعت طبع نپذیرفت به حاج قاسم گفتم ایشان فرمانده سپاه ما هستند اما همیشه در حاشیه کار می کنند و بی سرو صدا سردار دلها نگاهی پدرانه به این فرمانده کرد و گفت من مخلصشم چاکرشم بعد هم اقای ایمانی را بغل کرد و خداحافظی کرد.

سردار در کرخه

روستاها آبادتر از قبل شد

روستاهایی که تا قبل از سیل و سفر حاج قاسم محروم بودند و رنگ و رویی نداشتند بعد از سیل در سایه لطف الهی و نظارت سردار اباد شدند و حتی زیباتر و توسعه یافته تر از قبل از سیل به راستی که به گفته سردار سلیمانی یقینا این سیل برای مردم روستای مزرعه سه و خیلی از روستاهای همسایه پر از خیر بود چرا که سردار روی حرفش ماند و این روستاها را ابادتر از قبل کرد. روستاهایی که حالا هر سال مردمش در سالگرد شهادت جانسوز این مرد بزرگ با برپایی موکب های عزا با هزینه شخصی خودیاد و خاطره او را گرامی می دارند.



منبع:همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا