اخبار اجتماعی > خانواده

فریب خوردن پسر ۲۱ ساله در یک ازدواج عاشقانه عجیب | زنم را از شدت خشم زیر مشت و لگد گرفتم



به گزارش همشهری آنلاین، جوان ۲۱ ساله‌ای که با شکایت همسرش به مرکز انتظامی احضار شده بود، در حالی که بیان می‌کرد «هنوز نمی‌دانم فریب خورده‌ام یا حقیقت ماجرا چیز دیگری است»، به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: سال گذشته عاشق دختری شدم که ۲ سال از من بزرگ‎‌تر بود. من به لبخندهای دلبرانه «ت» دل باختم و طوری عاشق شدم که چیزی جز او را نمی‌دیدم. تصور می‌کردم عشق‌های افسانه‌ای لیلی و مجنون یا فرهاد و شیرین در برابر این عشق واقعی فقط یک قصه کوتاه است.

خیلی زود با «ت» وارد رابطه پنهانی شدم، ولی نمی‌توانستم این عشق جنون‌آمیز را پنهان کنم. این بود که بالاخره ماجرا را با خانواده‌ام در میان گذاشتم و از آنها خواستم او را برایم خواستگاری کنند، اما با مخالفت شدید خانواده‌ام روبه‌رو شدم، چراکه آنها مدعی بودند «ت»رفتار عادی ندارد. ولی من گوشم بدهکار این بهانه‌ها نبود و «ت» را از عمق وجودم دوست داشتم.

  • سرانجام شوم دورهمی دخترانه در باغ‌ویلا با بازی جرات و حقیقت
  • سیاهی سرنوشت دختری که در خیابان عاشق شد | به خانه مجردی او رفتم و…

بالاخره سال گذشته مادرم را مجبور کردم به خواستگاری رفت و اینگونه من و «ت» بدون برگزاری هیچ مراسمی به عقد هم درآمدیم. اما از همان روزهای آغازین دوران نامزدی رفتارهای او به‌کلی تغییر کرد و با آنکه خانواده‌اش را در کودکی بر اثر یک سانحه تصادف از دست داده بود، شب‌ها به خانه ما نمی‌آمد. او به هر بهانه‌ای از من دور می‌شد و در خیابان‌های مختلف با من قرار می گذاشت. مادرم متوجه تغییر حالات روحی من شده بود، اما من چیزی به خانواده‌ام نمی گفتم چون حاصلی جز سرزنش نداشت و نمی‌توانستم از آنچه برایش از همه چیزم گذشته بودم، اکنون گلایه کنم.

یک روز مادرم با چهره‌ای خشمگین و چشمانی اشک‌آلود وارد اتاقم شد و فیلمی را در صفحه گوشی تلفنش برایم به نمایش گذاشت که روح و روانم را به هم ریخت. باورم نمی‌شد «ت» سر یکی از چهارراه‌های شهر سوار خودرویی خارجی شد. حالا دلیل تغییر رفتارهایش را می فهمیدم، ولی باورم نمی‌شد که چه بلایی سرم آمده است.

در حالی که نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، منتظر ورود همسرم به خانه ماندم و مانند گدازه‌های آتشفشان آنچه را در سینه داشتم، بیرون ریختم. «ت» هم با خونسردی به حرف‌هایم گوش می‌داد، به طوری که رفتارش مرا بیشتر عصبانی کرد و او را زیر مشت و لگد گرفتم و به‌شدت کتک زدم.

دقایقی بعد، او در میان توهین و فحاشی‌هایش گفت: همه حرف‌هایی را که قبل از ازدواج به تو گفتم دروغ بود. پدرم در زندان است و از مادرم هم خبری ندارم. من عاشق خودروهای لوکس و خارجی هستم و برای سوار شدن به این خودروها دست به هر کاری می زنم و شرمی هم ندارم. من رانندگان هوسران را تیغ می‌زنم و آنها را سرکیسه می‌کنم تا مخارج خودم را تامین کنم. فیلمی که مادرت به تو نشان داده هم حقیقت دارد.

با شنیدن این حرف‌ها دیگر نفهمیدم چه می‌کنم. خشم و عصبانیت وجودم را فراگرفته بود که باز هم او را کتک زدم.

با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ جعفرخانی رئیس کلانتری پنجتن مشهد، بررسی‌های قانونی و اقدامات کارشناسی درباره این ماجرا و ادعاهای مرد جوان به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.



منبع:همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا