ناجیان وفادار
همشهری آنلاین_فاطمه عسگری نیا: این نام و نشان را مردم سوریه به گورا دادند وقتی موفق شد در میان اوارهای زلزله مخوف چند سال پیش چند نفر را از زیر خروارها اوار خراب شده بر سر مردم نجات دهد. صحبت از محمد شاهرخیان و سگ امدادی اش گوراست. کسی که سالهای سال با تمرکز بر حوزه تربیت سگ های امدادی حالا یکی از مربیان حرفه ای در این حوزه است. محمد شاهرخیان ۱۶ سال است که سابقه حضور و فعالیت در تیم های آنست(تیم های آمادگی و نگهداری سگهای تجسس) جمعیت هلال احمر ایران را دارد و آنقدر عاشق کار و بارش است که می گوید اگر پیشنهاد پست مدیریت و ریاست بر مرکزی را هم به من بدهند محال است بیخیال فعالیت در تیم های انست شود.
قصه مهر و محبت او به حیوانات و دلبستگی اش به این زبان بسته های مهربان به دوران شیرین کودکی اش برمی گردد همان سالهایی که هم زمستان ها حواسش به اب و نان پرنده های سرما زده بود هم تابستان ها مراقبشان بود تا قربانی تیرو کمان بچه های تُخس محله نشوند. هرچه قد کشیدو بزرگ و بزرگتر شد عشق و علاقه اش به حیوانات هم بیشتر شد. دو سه سالی می شد که به عنوان داوطلب هلال احمر در شهریار کار داوطلبانه خودرا اغاز کرده بود وقتی قصه سگ های امدادگر و زنده یاب راشنید راهی بخش انست شد و آنقدر عاشق این بخش و سگ های نجاتگرش شد که وقتی به خودش آمد دید ۷ سال عمرش را داوطلبانه در این بخش خدمت کرده، اموزش دیده و تبدیل به یک مربی حرفه ای شده است. او امروز توانایی تربیت سگ ها را برای فعالیت های امدادگرانه در زمان بحران را دارد : «سال اول به عنوان کمک مربی سگها در مرکز انست مشغول شدم و در تمام ماموریت ها هم با همین عنوان همراه تیم بودم آنقدر عاشق این کار بودم که نه خستگی را می فهمیدم چیست نه با سختی های کار اذیت می شدم همین مسئله باعث شد که با وجود امکان ادامه فعالیت های داوطلبانه ام در سایر بخشها ماندن در تیم آنست و اموزش سگ ها را ادامه دادم چرا که همیشه با خودم فکر می کردم اگر در سایه تربیت و اموزش سگها توسط من حتی یک نفر هم از مرگ نجات پیدا کند من جواب همه خستگی ها و سختی های کار را گرفته ام.»
گورای قهرمان
او معتقد است این عشق و علاقه اش به کار در بخش انست ریشه در حس نوعدوستی او دارد: «تمامی داوطلبانی که در بخشهای مختلف جمعیت هلال احمر فعالیت دارند یک هدف والا را دنبال می کنند آن هم نجات جان انسانهاست و داوطلبانی که در بخش انست فعالیت می کنند این هدف را با کمک هم تیمی های خود که همان سگ های تربیت شده است انجام می دهند و این لذت بیشتری برای ما دارد.»
خاطره های شیرین زندگی اش همه ماموریت هایی است که با گورا رفته و از همه شیرین تر نجات جان زلزله زده های سوری است: «زلزله های ترکیه و سوریه یکی از زلزله های ویرانگری بود که در سالهای گذشته اتفاق افتاد من و گورا به محض فراخوان جمعیت کوله هایمان را بستیم و با بالگرد عازم سوریه شدیم و به محض رسیدن به سوریه بدون معطلی در مناطق زلزله زده حاضر شدیم در ابتدا مردم به محض دیدن گورا از او فاصله می گرفتند اما رد مدت ده روزی که او در میان اوارها دنبال عزیزانشان می گشت و موفق شد با نقطه زنی های موفق نفرات زنده زیر اوار را شناسایی کند نگاه مردم هم به او عوض شد و به همه ثابت کرد سگ های امدادی برای کمک به بشریت اموزش دیده اند. گورا در سوریه از سوی مردم به عنوان سگ قهرمان یاد می شد و دیگر کسی حس بدی نسبت به او نداشت»
نژاد مهم نیست
برخلاف چیزی که همه مردم گمان می کنند سگ های تربیت شده برای امداد و نجات به اعتقاد محمد نیاز نیست نژاد و رنگ خاصی داشته باشند این هنر مربی است که می تواند از هر سگ با هر نژاد یک سگ نجات گر تربیت کند: «تربیت سگ نجاتگر کار سخت و حساسی است اگر عاشق این کار نباشی و نتوانی ارتباط خوبی با سگ بگیری محال است در کارت موفق باشی من عاشق این حیوانات هستم و سعی کردم هر نژاد سگی که برای تربیت در اختیارم قرار می گرفت به او بفهمانم در گرما و سرما همراه من باشد آنها بازی را دوست دارند و باید برایشان وقت و انرژی گذاشت و از همین نقطه قوت یا ضعف انها برای اموزششان بهره برد نکته مهم دیگر تربیت یک سگ اجتماعی است سگی که در زمان عملیات بحرانی امداد و نجات نه از وضعیت بحرانی بترسد نه از جمعیتی که او را محاصره می کند ما باید طوری سگ ها را تربیت کنیم که وقتی در محل بحران قرار می گیرند فقط تمرکزشان روی ماموریتی باشد که برایش امده اند و هیچ چیز انها را تحت تاثیر قرار ندهد نه باد و باران، نه اب و اتش و نه صدای بلند و … »
عملیات بدون دستور مربی
برای این که حرفهایش را کامل کند مثالی از ماموریتش همراه با گورا در سیل امامزاده دارود می زند: «در خبرهای انرزو خبر مفقودی یک خانم دکتر و دخترش خیلی در رسانه ها دست به دست می شد همه گمان می کردند این مادر و دختر را سیل با خود برده ما وقتی در محل قرار گرفتیم در حالیکه هنوز دستوری به گورا برای تجسس نداده بودم صدای پارس های مداوم او ما را به نقطه ای از ویلای خانم دکتر برد و در نهایت مشخص شد جسد این زن زیر یخچال گیر کرده است شاید اگر گورا همراه ما نبود به این زودی پیکر این جانباخته پیدا نمی شد. ایان کار گورا ثابت کرد او یک سگ نجاتگر حرفه ای است که به محض قرار گرفتن در موقعیت ماموریت شروع به کار می کند حتی اگر دستوری نگرفته باشد!»
او حالا حدود ۱۴ سال است که به عنوان مربی سگ های نجاتگر در تیم انست هلال احمر مشغول به کار است و حاضر نیست این شغل را با هیچ شغل پیشنهادی بهتری عوض کند چرا که آنچه به او انگیزه و شوق می دهد کشف یکی از خصوصیات گورا و سایر سگ ها در حین کار است هر چند معتقد است شغلش سختی های خودش را دارد و هر ساعت و هر روز باید در حالت اماده باش باشد.»