وقتی شیشه، کارگشا میشود | درباره شیشههای خالی که به خیر پُر میشوند
همشهری آنلاین- سحر جعفریان عصر: بانوانِ داوطلب و نیکوکار دیگر نیز به چیدن بطریهای شیشهای همشکل و هماندازه داخل کارتنهای محکمِ چندلایه که پسری جوان معروف به آقای کارتنچی، برایشان به نذر آورده، مشغولند. چند مرد تنومند هم کارتنها را بعد از مُهر و موم شدنشان با چسبهای نواری پهن به بیرون از اتاق و به حیاط که میانهاش وانتِ قدیمی رانندهای سن و سالدار متوقف شده، میبَرند. سارا مرادیپور، تسهیلگر پلتفرم حمایتی-اجتماعی «نیکراه» آنجا، کنار وانت ایستاده و طبق روال و منوال آمار کارتنها از شکل و اندازه بطریهای شیشهای که داخلشان بستهبندی شدهاند تا مقاصدی که به راهشان هستند را میگیرد: «روستای کوهستانی سیمینابرو در ۱۰ کیلومتری جنوبشرقی استان همدان؛ برسد به دست معصومه عزیزی»، «روستای پُرآب پاکَم در ۵ کیلومتری شهرستان بم؛ برسد به دست دهیار میرزا مراد کرمانی»، «روستای توتان در ۲۰ کیلومتری استان سیستان و بلوچستان؛ برسد به دست خدابخش توکلی» و بسیاری دیگر دراطراف ورامین و استانمرکزی. این احوالِ جمعی از داوطلبان خیر پلتفرم نیکراه است که این روزها به جد و جهد در اجرای طرحی متفاوت با عنوان «کمک با شیشههای خالی» میکوشند.
از کدبانوهای خانهدار تا شوفران بینشهری
تعدادشان رو بهفزونیست؛ بطریهای شیشهای که ظرفِ بسیاری از خوردنیها و چاشنیهای خوشمزه و روزمرهاند و سرنوشت اغلبشان کفِ سطلهای زباله و وسطِ ایستگاههای پردازش و بازیافت پسماند رقم میخورد. معدودیشان نیز اگر ظاهری دلپسند و فانتزی داشتهباشند، کُنج و دِنجِ کابینتها و قفسههای آشپزخانه به این گمان که ممکن است روزی بهکار آیند، چپانده میشوند. یکی از این گمانها و ممکنها و روزها میتواند مشارکت در طرح کمک با شیشههای خالی باشد که خیر و ثوابی بر پایه «یک تیر و چند نشان» نیز هست: «بطریهای شیشهای خالی را اهدا کنید تا هم محیط زیست از آلودگی و بازیافت طولانیمدت پسماندهای شیشهای رها شود و هم هزینه کارآفرینی و اشتغالزایی زنان روستایی که همت و غیرت کردهاند به پخت و پَز انواع مربا، ترشی، چاشنی، رب گوجهفرنگی و شیره و شربتهای محلی، به قدر و قیمت خرید بطریهای شیشهای کاهش یابد.» سارا، صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «نوع مشارکتها در این طرح متنوع است؛ خانمهای خانهدار و چند فعال حوزه ضایعات شیشه داریم که بطریهای شیشهای اهدا میکنند، تولیدکننده یا فروشنده صنایع کاغذی هم کارتن نذر طرح میکنند، داوطلبان آزاد هم با شستوشو و ضدعفونی و بستهبندی بطریها کمک میکنند، هنرمندانی نیز ویترای را ارزشافزوده بطری میکنند و پیکهای موتوری و رانندگان اتوبوس و کامیون هم وظیفه جمعآوری و رساندن بار به روستاها را بر عهده دارند.»
دست و پنجهدارانِ شیرین و تُرشساز
خاصیت اسیدی سرکههایی که از خرمای خشک میگیرد، میان بند و لای انگشتان دستهای زینبخاتون را چاکهایی کهنه دادهاست. زخمِ چاکها را نه گَرده نخلهای نَر (پودری سفیدِ شکوفههای نخلهای نَر که حاوی سلولهای جنسی با خواص درمانی و دارویی هستند) و نه حتی کرمهای گرانی که برخی خیران برایش میفرستند، علاج میکند. هر چند او چندان به فکر بهبودی یا زیبایی دستهایش نیست. زینبخاتون در ۶۳ سالگی مانند بسیاری دیگر از زنان روستای پاکم که یکی دو سالیست با آموزش و سفارشِ فعالان اجتماعی دست به کارِ سرکهگیری و پخت و تهیه مربا، ترشی، روغن، چیپس، شکر و عسل از مازاد بار نخلستانها بُردهاند، بیشتر در صرافتِ دَخلگشایی است؛ برای خاطر نانِ شب، خرجِ تحصیل یا به خانه بخت فرستادن فرزندانشان. تا پیش از آشنایی با داوطلبان و نیکوکاران انجمنهایی مانند نیکراه، ناگزیر به تولید کمتر بودند چون تامین هزینه خرید هر بطری شیشهای معمولی یک و دو لیتری (عمده از ۱۶ تا ۳۰ هزار تومان) برایشان دشوار بود: «دشواریمان فقط پول خرج کردن برای خرید بطریها نبود. رفتن به شهر و گاهی هم بطریهای شکستهای که از لابهلای بستههای خریداری شده درمیآمد، خودش کلی پول میخواست و خسارت داشت.» این را سمیرا میگوید که دست و پنجه خوشمزهاش در بههم درآوردن خرماهای لِهشده و شکرهای تفتداده برای مربای ارگانیک خرما و مخلوط متناسب سیر و سماق و باقی چاشنیها آن هم برای ترشی محلی خرما، مشتریان فراوان در بازار تجریش تهران دارد.
تو نیکی کن در سیمینابرو انداز
زنان روستای سیمین ابرو هر سال بعد از فصل گردوچینی و تِکانی (اوایل پاییز) سرشان به ترشیاندازی با گردوهای واریز پای درختان که همسرشان برایشان میآورند، گرم است. زنانی مانند معصومه، صنم و عمهباجی که شاید ندانند چطور ترشیاندازیشان به کارِ گاسترونومی یا همان گردشگری خوراک میآید. میانشان، معصومه از همه تَر و فِرزتر است که بیدرنگ بعد از تماس متولیان طرح، خود را به ترمینال مسافربری همدان برای دریافت کارتنهای بطریهای شیشهای میرساند: «آقاجانم کارگر باغ گردوی مردم بود و چند سال پیش وقت گردوچینی از درخت افتاد و زمینگیر شد. از همان روز ترشی میاندازم و گاهی هم خیارشور درست میکنم. با چند نفر از همسایهها دستمان که باز باشد بساط ربپزی هم راه میاندازیم. حتی اگر کسی انگور ملایر برایمان بیاورد، شیره هم درست میکنیم.» چادر گلدارش را به کمر بسته و تلخی گردوها را گرفته؛ منتظر است سرکه و نمک قابلمهای که روی آتش گذاشته به جوش آید. زمزمهاش حین کار یا ذکر صلوات است و یا دعای خیر خواندن برای همه آنها که زنان سیمین ابرو را با اهدای بطریهای شیشهای پشتیبانی کرده و میکنند.
بیشتر بخوانید: این زن ایرانی ۶۰ سال زباله بیرون از خانهاش نگذاشت